یه بار رفته بودیم مهمونی

یه بار رفته بودیم مهمونی برادر زاده ۵ ساله ام هم با ما اومد، خونه طرف مبلشون چرمی بود برادر زاده ام تا اومد بشینه مبل یه صدایی داد همه به اون نگاه کردیم

اقا اینم هول شد گفت به خدا من نبودم مبل بود که گوزید.

بعدش زد زیر گریه و در حالی که داشت میرفت تو اتاق بغلی داد زد همتون گوزویید گوز هاااا

من:))
فکو فامیل :|
مبل:-؟



نظرات شما عزیزان:

reza_love
ساعت15:12---16 مرداد 1393
چه حساس بود <img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(3).gif" width="18" height="18"><img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(3).gif" width="18" height="18">

نفسی
ساعت11:07---15 مرداد 1393
خخخخخخ

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : سه شنبه 14 مرداد 1393برچسب:, | 23:52 | نویسنده : alireza |
  • تک درخت تعاون
  • سرودار